السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
انشاالله روزی لیاقت داشته باشیم که از کارگزاران ارمام شهر مهدوی باشیم
- کلید سعادت و خوشبختی انسان در گرو پندار ،گفتار و کردار اوست.
- از دست دادن فرصت کار خوبی نیست اما گناه تنها فرصتی است که خوب است از دستش بدهیم.
- یا درست حرف بزن یا عاقلانه سکوت کن.
- نزدیکترین چیز ها مرگ،و دورترین چیز ها آرزوست.
- تنها گنجی که جست و جو کردن آن به زحمت اش می ارزد هدف است.
- هر کس دنبال محال برود از ممکن هم محروم می شود.
- آن که به فکر فردا نیست بر غم فردا دچار می شود.
تاریخچة مسجد جمکران
آن چه مسلم است، این است که این مسجد، بیش از یک هزار سال پیش به فرمان حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، در بیداری، نه در خواب تأسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلّیگاه حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) بوده است.
علامة بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفای 1320 هجری) در کتاب ارزشمند نجم ثاقب که به فرمان میرزای بزرگ، آن را تألیف کرد و میرزای شیرازی، در تقریظ خود، از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: «برای تصحیح عقیدة خود، به این کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدایتاش، به سر منزل یقین و ایمان برسند» تاریخچة تأسیس مسجد مقدس جمکران را به شرح زیر آورده است:
شیخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین ـاز تألیفات شیخ صدوقـ بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:
شیخ عفیف صالح حسن بن مثلة جمکرانی میگوید:
شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجری، در سرای خود خفته بودم که جماعتی به درِ سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته بود. مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمد مهدی صاحب الزمان ، صلوات الله علیه را اجابت کن که ترا میخواند».
حسن بن مثله میگوید: «من، برخاستم و آماده شدم» چون به در سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام کردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجد (جمکران) است، آوردند».
چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالشهای نیکو نهاده و جوانی سی ساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیر مردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان میخواند.
بیش از شصت مرد که برخی جامة سفید و برخی جامة سبز بر تن داشتند، برگرد او روی زمین نماز میخواندند.
آن پیر مرد که حضرت خضر (علیه السلام) بود، مرا نشاند و حضرت امام (علیه السلام) مرا به نام خود خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم بگو: «تو، چند سال است که این زمین را عمارت میکنی و ما خراب میکنیم. پنج سال زراعت کردی و امسال دیگر باره شروع کردی، عمارت میکنی، رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هرچه از این زمین منفعت بردهای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند».
به حسن بن مسلم بگو: «این جا، زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده و شریف کرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کردهای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشدهای! اگراز این کار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیهای که گمان نمیبری بر تو فرو میریزد».
حسن بن مثله عرض کرد: «سیّد و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمیپذیرند».
امام (علیه السلام) فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در این جا علامتی میگذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سیّد ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق به ناحیة اردهال که ملک ما است، بیاورد، و مسجد را تمام کند، و نصفِ رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند.
مردم را بگو تا به این موضع رغبت کنند و عزیز بدارند و چهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیّت مسجد، در هر رکعتی، یک بار «سورة حمد» و هفت بار سورة «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبیح رکوع و سجود را، هفت بار بگویند.
و دو رکعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر این نسق که در (هنگام خواندن سورة)حمد چون به «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» برسند، آن را صد بار بگویند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند. تسبیح رکوع و سجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (یعنی، لا إله الاّ الله) بگویند و تسبیح فاطمة زهرا(علیها السلام) را بگویند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آلاش، صلوات الله علیهم، بفرستند».
و این نقل، از لفظ مبارک امام (علیه السلام) است که فرمود:
«فَمَنْ صلاّهما، فکأنّما صلّی فی البیت العتیق».
هرکس، این دو رکعت (یا این دو نماز) را بخواند، گویی در خانة کعبه آن را خوانده است.
حسن بن مثله میگوید: «در دل خود گفتم که تو این جا را یک زمین عادی خیال میکنی، این جا مسجد حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) است».
پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو!
چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا کردند و فرمودند: «در گلّة جعفر کاشانی ـچوپانـ بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پولاش را دادند، با پول آن خریداری کن، و گرنه پولاش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بُز را بیاور و در این موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بُز را بر بیماران و کسانی که مرض صعب العلاج دارند، انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد.
آن بُز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازة یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است».
آن گاه به راه افتادم. یک بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز یا هفتاد روز ما در اینجاییم.
حسن بن مثله میگوید: «من، به خانه رفتم و همة شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد. نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم.
همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: «به خدا سوگند که نشان و علامتی که امام (علیه السلام) فرموده بود، این جا نهاده است و آن، این که حدود مسجد، با میخها و زنجیرها مشخص شده است».
آن گاه به نزد سیّد ابوالحسن الرضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم غلامان و خادمان ایشان گفتند:
«شما از جمکران هستید؟» گفتیم: «آری». پس گفتند: «از اول بامداد، سید ابوالحسن در انتظار شما است».
پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نیکو داد و بسیار احترام کرد و مرا در جای نیکو نشانید. پیش از آن که من سخن بگویم، او سخن آغاز کرد و گفت: «ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. شخصی در عالم رؤیا به من گفت:
«شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمکران پیش تو خواهد آمد، آن چه بگوید اعتماد کن وگفتارش را تصدیق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نکن». از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً برای او نقل کرد. سید ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زین نهادند. سوار شدند. به سوی دِه (جمکران) رهسپار گردیدند.
چون به نزدیک دِه رسیدند، جعفر شبان را دیدند که گلهاش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به میان گله رفت آن بز که از پشت سر گله من آمد، به سویش دوید. حسن بن مثله، آن بُز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلة من نبود، جز امروز که در میان گله، آن را دیدم و هرچند خواستم که آن رابگیرم، میسّر نشد».
پس آن بُز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند.
سید ابوالحسن الرضا به آن محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را از او گرفت.
آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند.
سید ابوالحسن الرضا، زنجیرها و میخها را به قم آورد و در خانة خود نگهداری کرد. هر بیماری صعب العلاجی که خود را به این زنجیرها میمالید، در حال، شفا مییافت.
ابوالحسن الرضا وفات کرد و در محلة موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یکی از فرزنداناش بیمار گردید. داخل اطاق شده سر صندوق را برداشت زنجیرها و میخها را نیافت».
آخرالزمان اصطلاحى است در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا، به معناى آَخرین دوران حیات بشر
چنین آینده اى امرى است محتوم که مسلمانان باید انتظار آن را داشته باشند و نباید منفعل و دلسرد به حوادث واقعه بنگرند، بلکه با حالتى پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانى و آگاه از تحقق اهداف تاریخى انتظار، باید سرشار از امید، آمادگى وکوشش درخور این انتظار مقدس باشند.
در چارچوب این برداشت، آخر الزمان قطعه معینى از تاریخ نوع انسان است که او باید در آن، حرکت تکاملى تدریجى خود را تا تحقق وعده الهی ادامه دهد. در حالى که درکتب علماء متقدم همچون "کمال الدین " رحمه الله الغیبه شیخ طوسی رحمه الله چنین تفسیرى از تاریخ نبوده وتحولات آخر الزمان امرى است غیر عادى که در آخرین بخش از زندگى نوع انسان واقع می گردد وبه تحولات قبلى جامعه انسانى مربوط نمى شود.
شناخت آخر الزمان یا فرجام شناسى (Eschetologie) در ادیان یهود، مسیحیت وزرتشتى نیز حائز اهمیت است. نگاهى به دردها وآلام بشر اندیشمند امروز وقربت او در زوال فطرت پاک آَدمى، چنین مى نمایاند که در میان همه خواسته هاى ضد ونقیضش، امروز یکى هست که همه در آن مشترکند همه اقوام و ملل یکصدا خواهان آزادى اند.(1)
دراحادیث بسیارى آمده است که حضرت مهدى (ع) در آخرالزمان ظاهر مى شود. پیامبراکرم (ص) بر فراز منبر فرمود: مهدى از عترت و اهل بیت من است. او درآخرالزمان ظهور می کند. (2)
ونیز فرمود: مژده باد شما را به ظهور مهدى که او در آخرالزمان به هنگام سختى روزگار وفتنه و اختلاف وعدم امنیت مى آید وخداوند به وسیله او زمین را پر از قسط و عدل مى نماید.(3)
امام باقر(ع) نیز مى فرماید: دولت ما آخرین دولت هاست.... (4)
پیامبر(ص) دست ها را بهسوی آسمان برافراشت وگفت: خداوندا برادرانم را به من بنمایان. یکى از اصحاب گفت: مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه، شما یاران من هستید. برادران من کسانى هستند که در آخرالزمان مى آیند و به من ندیده ایمان مى آورند. خداوند آن ها را پیش از آن که از صلب پدران به رحم مادران درآیند، با نام خود و پدرانشان به من معرفى نموده است که استقامت هر یک از اَن ها در دین خود، ازکندن خارهاى گون در شب تاریک، و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آن ها مشعل هاى هدایت هستند که خداوند آن ها را از فتنه های تیره و تار نجات می بخشد.(5)
درباره فتن وحوادث آخرالزمان، احادیث بى شمارى از حضرت ختمى مرتبت و حضرات ائمه (ع) درکتب حدیث به ثبت رسیده است.
مجموعه هایى از آن احادیث، به صورت کتب مستقلى به نام ملاحم, الغیبة ودیگر نام ها نگاشته شده است.
روایات معصومین (ع) نشان مى دهد:
1. با سپرى شدن این دوران، بساط زندگى دنیوى برچیده و مرحله اى جدید در نظام اَفرینش آغاز مى شود.
2. آخرالزمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم مى شود: دوران نخست که در آن انسان به مراحل پایانى انحطاط اخلاقی مى رسد .
دوران بعد، عصر تحقق وعده هاى الهى به پیامبران و اولیاى خدا است و با قیام مصلح جهانى آغاز مى شود. کلیات عقاید مربوط به آخرالزمان تقریباً از سوى همه فرقه هاى بزرگ اسلامى پذیرفته شده است، ولى در خصوص وابستگى این تحولات به ظهور مهدى (ع) و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد.
1. نشریه موعود شماره 11 و 10ص 54.
2.غیبة طوسی ص 111 بحارالانوار، ج 51ص 74
3. منتخب الأثرص 171.
4. بحارالانوار ج 52 ص 332 اثبات الهداة ج 3 ص 6 51.
5. بحارالانوار ج 52ص 24 ا منتخب الاثرص 515 الزام الناصب ص137. http://montazar.net
و قبل از برپایى قیامت.
در فرهنگ اسلامى، آخر الزمان، هم دوران نبوت پیامبر اکرم (ص)، تا وقوع قیامت را شامل مى شود و هم دوران غیبت وظهور مهدى موعود(ع) را در دوران معاصر، عده اى از مفسران ومتفکران مسلمان از قبیل : مرحوم علامه طباطبایى، استاد شهید مرتضى مطهرى، سید قطب، محمد رشید رضا، شهید سید محمدباقر صدر و... با اتکا به آیاتى از قرآن کریم اعراف: 138، انبیاء: 105، صافات: 171 و 172 استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین وراثت صالحان وپیروزى حق بر باطل را به رقم جولان دائمى باطل، به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح کرده اند و آیات وروایات مربوط به تحولات آخر الزمان را بیانگر نوعى فلسفه تاریخ مى دانند و به اعتقاد ایشان، عصر آخر الزمان عبارت است از دوران شکوفایى تکامل اجتماعى و طبیعى نوع انسان.
یکی از وظایفی که در زمان غیبت کبرا برای منتظران عنوان گردیده، صدقه دادن جهت سلامتی وجود مقدس امام عصر(ع) است. قبل از آنکه روایات در این موضوع را یادآور شویم سؤالی را مطرح میکنیم و آن اینکه: وجود و بقای آن امام بزرگوار با عنایت ذات اقدس الهی انجام گرفته و میگیرد، حال چنین وجود مبارکی که سالیان سال است بر طبق اعتقاد شیعه به دنیا آمده و خداوند او را حفظ فرموده، چه نیازی به صدقه دارد؟!
در پاسخ به این سؤال، ابتدا بیان میکنیم که صدقه برای حضرت به چه صورتهایی تصور میشود: توضیح بیشتر: در اینجا ممکن است اشکالی بیان شود و آن اینکه بین دعا و صدقه چه فرق است همانطور که دعا برای آن حضرت است صدقه هم مطلقاً جایز بلکه مستحب است. در بعضی از ادعیه برای وجود و بقای آن حضرت دعا میشود یکی از آن دعاهایی است که سید بن طاووس و شیخ در مصباح و مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مفاتیحالجنان ذکر کردهاند و اما آن قسمت دعا که برای حفظ آن حضرت است این است که میفرماید: «و أعذه من شرّ جمیع ما خلقت و برأت و أنشأت و صوّرت و احفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوقه و من تحته بحفظک الذی لا یضیع من حفظته به» خدایا! او را پناه ده از شرّ همة آنچه که آفریدهای و پدید آوردهای و ایجاد کردهای و نقشه کشیدهای، و حفظ کن او را از پیش رو و پشت سر و از طرف راست و ازطرف چپ و از بالای سرش و زیر پایش به نگهداری و حفظ خودت، آنچنان حفظی که تباه نمیگردد و ضایع نمیشود آن کسی که تو او را حفظ کنی». جواب از این اشکال این است که شاید منظور از حفظ در دعای وارده حفظ از بلاها باشد و اگر به فرازهای قبل از این جملات که در دعا ذکر شده رجوع کنیم مطلب روشنتر میشود، در اوّل دعا میفرماید: «اللّهم ادفع عن ولیّک و خلیفتک...؛ خدایادفع کن بلا را از ولیّ خودت و خلیفة خودت» بنابراین، جملات بعدی هم بر همان روال است، میخواهد بفرماید: « الله اعلم» خدایا! او را از همة اطراف محافظت فرما تا اینکه او را از هر گونه آسیبی در امان باشد. آسیبها شامل هرگونه بلا، مریضی، سوء قصد و اهانت میشود. اگر بگویید در دعای وارده، کلمة بلا و گرفتاری نیست، جواب اینست که مناسب با جملة « اللّهم ادفع عن ولیّک...» همان دفع از بلایا خواهد بود؛ معمولاً وقتی میخواهند از بیماری و مانند آن جلوگیری کنند با کلمة «دفع» عنوان میشود. در خاتمه میخواهیم به عللی بگوییم که اساس ایراد و اشکال بر هم میریزد و آن به این خاطر است که صدقه و همچنین دعا برای آن حضرت (مطلقاً) شایسته است یعنی چه برای دفع بیماریها و چه برای حفظ آن وجود مقدس؛ بیان این مطلب آنست که لزومی ندارد شیعیان و مسلمانان که به دعا و صدقه در زمان غیبت موظف هستند توجه به غایت کنند و چون حفظ حضرتش را خداوند به عهده گرفته) بلکه ما مکلف هستیم برای آن حضرت صدقه دهیم و دعا کنیم (مطلقاً) یعنی چه برای حفظ باشد و چه برای سلامتی آن حضرت از بیماریها و به تعبیر دیگر لازم نیست علت و حکمت ?ین وظیفه شایسته را لازم نیست بدانیم، ما باید بر طبق دستورات شرع ـ چه واجب و چه مستحب ـ عمل کنیم. ماهنامه موعود شماره 109
پینوشتها:
1. بیت الاحزان، خلج شیخ عباس قمی. 2. مفاتیح الجنان، اعمال وارده در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان. 3. ینابیع الحکمة، ج 3، ص 459. 4. ینابیع الحکمة، ج 3، ص 459. 5. وسایل الشیعه، ج 5، ص 367، ح 9. 6. منتهی الآمال. 7. کشف المحجة، علی بن طاووس، صص 152 ـ 151. 8. کشف المحجة، علی بن طاووس، صص 152 ـ 151، فصل 150. 9. اصول کافی، ج 2، ص 159، باب والدین، حدیث 1. |
سید محمد تقی جواهری http://montazeranemahdi.com |
آیا اعتقاد به مهدویت در جامعه اسلامى نتیجه فشارهاى سیاسى بوده است؟
برخى از مستشرقین وبه تبع آنها برخى از روشنفکران غربزده اسلامى معتقدند که اعتقاد به مهدویت در نتیجه فشارهاى سیاسى بوده که بر مستضعفین جامعه اسلامى وارد شده است.
فان فلوتن مىگوید: «جور وستم دولت عباسیان از هنگام به حکومت رسیدن، کمتر از دولت امویان نبوده است. این جور وستمها به حدّى بود که مستضعفین ومظلومین را بر این وا داشت که خود را امیدوار کنند، لذا چارهاى جز این ندیدند که به عقیده به مهدى وانتظار ظهورش دل ببندند، تا بتوانند از شدّت تألّمات روحى خود بکاهند...».( السیادة العربیه، ص 132.)
«دونالد سن» مىگوید: «احتمال جدّى است که اختناق وفشارهاى سیاسى که در مملکت اسلامى از طرف حاکمان بنىامیّه پدید آمده از اسباب ظهور نظریه مهدویت در آخرالزمان بوده است».( عقیدة الشیعه، ص 231.)
احمد امین مصرى مىگوید: «عامل اساسى در پیدایش عقیده مهدویت نزد شیعه واصرار بر آن، فشارهاى سیاسى ومصائبى بود که بعد از شهادت امام على[7] وبه حکومت رسیدن معاویه با آن روبهرو شدند. این مصائب با بیعت با حسن بن على[8] وپس از آن شهادت حسین بن على[8] واز هم پاشیدن حرکتهاى ضدّ اموى وقوت گرفتن حکومت امویان شدت گرفت. لذا درصدد برآمدند تا تاکتیک خود را تغییر داده از دعوت آشکار صرف نظر کرده، به دعوت سرّى براى ریشهکن کردن ظلم روى آورند...».( ضحى الاسلام، ج 3، ص 241.)
محمّد عبدالکریم عتوم مىگوید: «واقع آن است که عقیده به مهدى قبل از وقوع غیبت امام پدید آمده وپرورش پیدا کرد. واین به صورت دقیق بعد از واقعه کربلا وبعد از تفرّق شیعه توسط دولت اموى بوده است. این وضعیّت نابهنجار براى شیعه زمینه را براى پذیرش عقیده مهدویت فراهم ساخت تا آنان را از وضعیّت موجود نجات دهد. در نتیجه مهدویت آرزویى شیعى بود که اثرى منفى در زندگى شیعیان داشت اگرچه آنان را از وضعیّت موجود نجات داد».( النظریة السیاسیة المعاصرة للشیعة الامامیه، ص 86.) zaher2006.mihanblog.com
طول عمر
طول عمر حضرت ولیّ عصر(عج) یک حقیقت قطعی و ثابتی است که نه راهی برای انکار دارد و نه فرصتی برای تردید. این مسئله را میتوان از دو منظر مورد بررسی قرار داد.
1. مادّیون
زیست شناسان میگویند: اگر اختلالها و آسیبهایی که به انسان میرسد و موجب کوتاهی عمر او میشود، رفع گردد، او بسیار عمر خواهد کرد. و برای این مطلب، عوامل طول عمر را بیان کردهاند؛ مانند: تغذیه مناسب[1]، خواب مناسب، آرامش روحى[2]، عامل ارث[3]، کم خورى[4]، هوای آزاد[5]، سختکوشى[6]، سرما و منجمد ساختن[7]. هر کدام از اینها با بررسیهای فراوان در مراکز پژوهشى، به اثبات رسیده و گفته شده که انسان و موجود زنده را میتوان هزاران سال زنده نگاه داشت.[8] دکتر هارولد مریمن، رئیس انستیتوی تحقیقات پزشکی آمریکا، معتقد است که 197 درجه زیر صفر را میتوان حیات جاودانی نامید.[9] یک کارشناس انگلیسی میگوید: به هم خوردن تعادل ذخیره آهن و مس و منیزیوم و پتاسیم و غلبه یکی از آنها بر دیگری، موجب فرارسیدن مرگ میشود و به تعبیر سعدى: «چون یکی زین چهار شد غالب، جان شیرین بر آرد از قالب».[10]
لذا دانشمندان زیستشناس با تلاشی بینظیر به مبارزه با مرگ برخواسته، میگویند: میتوان مرگ را یک بیماری دانست و لزومی ندارد که این بیماری کشنده باشد. آنها میگویند: آنچه امروز سبب مرگ میشود، انواع بیماریها است که تا کنون پزشکان و زیستشناسان به شناختن 45 هزار نوع آن موفق شدهاند و در صدد معالجه آنها برآمدهاند.[11] آزمایشهای مکرر الکسیس کارل، در ژانویه 1912م. ثابت کرده است که اگر مواد غذایی لازم و تمام احتیاجات یک موجود زنده به او برسد، گذشت زمان کوچکترین اثر پیری در او به وجود نخواهد آورد.[12] گروهی از زیستشناسان با تلاشهای شبانه روزی خود کتابهای ارزندهای را تهیه کرده و در زمینه دستیابی به طول عمر، مباحثی ارائه کردهاند که چند نمونه از این کتابها را نام میبریم: 1. امید به یک زندگی نوین، پروفسور شبش فرانسوى؛ 2. جاودانیت، تاتان دارنیک ؛ 3. دانش طولانی کردن عمر، گوفلاند روسى.
2. پیروان ادیان آسمانى
الف) مسلمانان
مسلمانان اعم از شیعه و سنی در باره طول عمر، مباحث قرآنی و روایی و تاریخی را بیان کردهاند.
قرآن: در قرآن کریم آیاتی هست که عمر طولانی در امتهای پیشین را خبر میدهد؛ مانند آیهای که میفرماید: «ما آنها و پدرانشان را از متاع دنیوی برخوردار ساختیم تا از عمر طولانی بهرهمند شدند».[13]
در جای دیگر، قرآن نه تنها از عمر طولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر میدهد؛ آنجا که میفرماید:
«اگر او (یونس) در شکمماهی تسبیح نمیگفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی باقی میماند».[14]
همچنین درباره حضرت نوح میفرماید: «او را به سوی قومش فرستادیم. پس 950 سال در میان آنها درنگ کرد».[15]
البته بر اساس روایات، عمر ایشان 2500 سال بوده است که 950 سال آن را برای تبلیغ امت خویش صرف کرده است.
روایات: امام حسن(ع) در پاسخ به گروهی که به صلح آن حضرت اعتراض داشتند، به داستان حضرت خضر و موسی اشاره میکند، سپس در ذیل حدیث درباره ولایت و غیبت و طول عمر حضرت مهدی(ع) سخن میگوید:
«آن حضرت، نهمین فرزند برادرم حسین(ع) و فرزند بهترین کنیزان است. خداوند عمر او را در غیبت طولانی قرار داده است».[16]
احادیثی وجود دارد که بر اساس عقیده برادران اهل سنت، حضرت ادریس نیز زنده و در آسمانهاست. علاوه بر احادیث به آیه شریفه: )وَ رَفَعْناهُ مَکانًا عَلِیّا (؛ «ما او را به جایگاه بس بلند بالا بردیم» نیز استناد میکنند.[17]
احادیث فراوان دیگری از طریق شیعه و سنی دلالت میکنند بر اینکه دجّال در عصر رسول اکرم(ص) زنده بود و تا ظهور حضرت ولیّعصر(ع) زنده خواهد ماند و به دست حضرت کشته خواهد شد.[18]
ب) تاریخ بشریّت: در طول تاریخ، افراد بسیاری بودهاند که عمرهای طولانی کردهاند که نمونههایی را بیان میکنیم: لقمان حکیم 3500 سال؛ ضحّاک دوم هزار سال؛ ریان پدر عزیز مصر 1700سال.[19]
کسانی هم در عصر کنونی بودهاند که عمرهای طولانی داشتهاند: سید علی کوتاهی 185 سال؛ شیخ علی بن عبدالله، حکمران سابق قطر 150 سال؛ عباس طاهری 131 سال.[20]
دو: فلسفه غیبت
فلسفه غیبت حضرت ولیّ عصر(ع) به طور کامل برای ما معلوم نیست، ولی گاه در روایات به مواردی از حکمتهای آن اشاره شده که ذیلاً بیان میشود و دیگر حکمتها بعد از ظهور آشکار خواهد شد؛ چنان که علت کارهای حضرت خضر برای حضرت موسی معلوم نشد، مگر به هنگام مفارقت آنها از یکدیگر.
1. ترس از کشته شدن
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «لا بُدَّ لِلْغُلامِ مِنْ غَیْبَةٍ»
فَقِیلَ لَهُ: وَلمَ یا رَسوُلَ الله؟ قال: «یَخافُ القَتْلَ».[21]
البته در اینجا ترس فردی نیست، بلکه ترس از این است که زمین خالی از حجت الهی شود. بعضی میگویند: مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟ میگوییم: خداوند بر همه کارها احاطه دارد، ولی میخواهد امور هستی بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام گیرد و اگر برخلاف این باشد، دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.[22]
2. مصونیت از بیعت با ستمکاران
حضرت ولیّعصر (عج) پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدن به قیام، ناچار نمیشود که مانند پدران بزرگوارش از راه تقیه با خلفای وقت بیعت کند. امام حسن(ع) میفرماید:
«إن اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُخْفی وِلادَتَهُ و یُغَیِّبُ شَخصَهُ ، لئَلاّیَکوُنَ لأحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إذا خَرَجَ؛[23] خدای تبارک و تعالی ولادت او را مخفی میکند و شخص او را از دیدهها پنهان میسازد تا هنگامی که ظهور میکند، در گردن او بیعت با کسی نباشد».
3. جداسازی مؤمنان واقعى
امام صادق(ع) پس از بیان تأخیر فراوان کیفر قوم نوح(ع) میفرماید: «غیبت قائم(ع) به طول میانجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی پاک شود و از شیعیان هر کس سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم(عج) آگاه شود،منافقانه رفتار کند، با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود».[24]
4. آماده شدن اوضاع جهان
یکی از حکمتهای غیبت، آمادگی فکری بشر برای ظهور آن حضرت است؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، رعایت امور ظاهری و حکم به ظواهر نیست، بلکه او بر اساس واقعیات و بدون تقیه و مسامحه، به احقاق حقوق، ردّ مظالم، برقراری عدالت واقعی و اجرای تمام احکام اسلامی میپردازد.[25]
سه: امامت در کودکى
باید توجه داشت که هر کسی قابلیت و استعداد احراز مقام نبوت و امامت را ندارد، بلکه باید در مرتبه اعلای انسانیت قرار گیرد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیب و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. رسیدن به چنین شایستگی و لیاقتى، گاهی باید با طی مراحل دشوار سیر و سلوک باشد، اما گاهی این استعداد و امتیاز، ذاتی است. خداوند به سبب همین شایستگی ذاتی امامان معصوم که به آنان اعطا فرموده، گاه در سنین کودکی به آنان مقام امامت را داده است. چنان که حضرت عیسی(ع) در گهواره با مردم سخن میگوید و خود را پیامبری معرفی میکند که دارای کتاب است. در سوره مریم، آیه 29 و آیات دیگر اشاره شده که حضرت عیسی(ع) از همان ایام کودکی به مقام رسالت رسیده است.[26]
حضرت امام جواد(ع) نیز در هنگام شهادت پدر، نُه یا هفت ساله بود و به این جهت، امامتش مورد تردید برخی از شیعیان واقع شد. اما وقتی آن حضرت به سؤالات فراوانی پاسخ گفت، این تردیدها برطرف شد.[27]
امام هادی(ع) نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که به امامت رسید.[28]
در میان اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده میشوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بودند و قوای ادراکی آنان برتر از مردان چهل ساله بوده است. در این زمینه به نمونههای فراوانی میتوان اشاره داشت.
فاضل هندى، تمام علوم معقول و منقول را قبل از سیزده سالگی تکمیل کرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.[29]
توماس یونگ، از دانشمندان انگلیسى، در کودکی اعجوبه عصر خود به شمار میرفت. از دو سالگی خواندن را آموخت و در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت.
سید محمد حسین طباطبایى، در سه سالگی حافظ کل قرآن و نهج البلاغه همراه با مفاهیم گردید.
در پایان این قسمت، به حدیثی از امام باقر(ع) اشاره میکنیم که میفرماید: «صاحِبُ هذا الأمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً و أخْمَلُنا شَخصاً؛[30] سن حضرت صاحبالامر از تمام ما کمتر و نیز گمنامتر است». سایت حوزه نت
By Ashoora.ir & Night Skin