سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

انشاالله روزی لیاقت داشته باشیم که از کارگزاران ارمام شهر مهدوی باشیم

   پایتخت حکومت جهانی امام عصر(ع) مسجد کوفه خواهد بود امّا این امر باعث کاستن از رونق حج نخواهد شد. در منابع روایی دربارة کراهت سکونت در شهر مکّه گفت‌وگو به میان آمده که علل متعددی برای آن می‌توان برشمرد، اما از همه مهم‌تر و قابل فهم تر برای مردم زمانی خواهد بود که طیّ الارض، طیّ الهواء و طیّ الماء یک اتفاق عادی خواهد شد و بسیاری از مردم جهان با استفاده از این توانایی‌ها می‌توانند مسافت‌های طولانی را طی کنند. از همین‌رو امام عصر(ع) قوانین خاصی را برای زوّار و حجّاج وضع می‌کنند که از آن جمله می‌توان به ممنوعیت خواندن نماز مستحبی در مسجد الحرام اشاره کرد تا بقیه بتوانند به اعمال واجب خود برسند.



اشاره:
شبه جزیرة حجاز و کشور عربستان افتخار ظهور اسلام را قرن‌ها پیش یافت و از همین رو، در سال‌های متمادی پس از آن، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است. سالانه در ایام حج مسمانان جهان، از هر رنگ و زبانی، چند روزی را کنار هم گرد آمده، به انجام مناسک حج می‌پردازند. با توجه به روایاتی که در دست داریم، در آستانة ظهور و پس از آن، این کشور به جهت اتفاقاتی که در آن رخ می‌دهد توجه بیشتری را به خویش معطوف خواهد ساخت و نقش قابل توجهی خواهد یافت. در این نوشتار به بررسی این موضوع می‌پردازیم.

 1. پیش از ظهور


بخشی از تحولات و اتفاقاتی که در عربستان رخ می‌دهد، ناشی از حوادث اجتماعی و طبیعی داخلی است و بخشی متأثر از حملات و هجوم بیگانگان، به ویژه سفیانی است که مجموعاً شرایط ملتهب و کاملاً بی‌ثباتی را در عربستان به وجود می‌آورند و این دیار را مهیّای ظهور امام عصر(ع) می‌کنند.

1ـ 1. تحولات داخلی عربستان: روایات منابع شیعه و سنی در مورد طلیعة ظهور حضرت مهدی(ع) در حجاز، بر پیدایش خلأ سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروایی همداستانند. این حادثه در پی مرگ پادشاه یا خلیفه‌ای رخ می‌دهد که با مردن او گشایش و توسعه در امور به وجود می‌آید. نام وی در برخی روایات، «عبدالله» ذکر شده است. بعضی از روایات مرگ او را در روز عرفه تعیین می‌کنند، که حوادثی پیاپی آن، در حجاز تا خروج سفیانی، ندای آسمانی، درخواست نیرو از سوریه از جانب حجاز و سرانجام ظهور حضرت مهدی(ع) به وقوع می‌پیوندد.1 از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده است، که فرمود: «سه پرچم به مخالفت با یکدیگر برافراشته می‌شود؛ پرچمی در مغرب، پرچمی در عربستان و پرچمی در شام. فتنه و جنگ بین آنها یک سال طول می‌کشد»2 امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرماید: «هرکس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم(ع) را برای او ضمانت می‌کنم»، سپس فرمود: «وقتی عبدالله درگذشت، مردم بعد از او با کسی برای حکومت توافق نمی‌کنند. و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب‌الامر(ع) ادامه می‌یابد و فرمانروایی‌های چند ساله پایان یافته و حکومت چند ماهه و چندین روزه فرا می‌رسد»، سؤال کردم: آیا این ماجرا به‌طول می‌انجامد؟ فرمود: «هرگز».3  نیز فرمود: «زمانی‌که مردم در سرزمین عرفات در حال وقوف می‌باشند، سواری بر شتری سبک سیر به آنجا وارد می‌شود و مرگ خلیفه را خبر می‌دهد؛ با مرگ او فرج آل محمد(ص) و گشایش کار تمام مردم فرا می‌رسد».4

روایاتی که درگیری بر سر تاج و تخت در حجاز را بعد از کشته شدن این فرمانروا توصیف می‌کند فراوان است. اینک نمونه‌هایی از آن را یادآور می‌شویم. حضرت رضا(ع) فرمود: «از جمله نشانه‌های فرج، حادثه ای است که بین حرم مکه و مدینه رخ می‌دهد»، پرسیدم: آن حادثه چیست؟ فرمود: «تعصّب قبیله‌ای بین دو حرم به وجود می‌آید و فلانی از خاندان فلان، پانزده رئیس قبیله را به قتل می‌رساند».5 احادیث شریف ما از آشوبی که در میان حاجیان طیّ مراسم حج رخ خواهد داد، خبر می‏دهند که در واقع دنبالة اختلافات اهالی حجاز بر سر پادشاهی آن دیار است.

امام صادق(ع) فرمودند: «مردم با هم حج می‏کنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همدیگر و بدون امام انجام می‏دهند. هنگامی که در منا هستند، فتنة سختی برمی‏خیزد و همة قبایل برهم می‏شورند. جمرة عقبه از خون رنگین می‏شود. مردم وحشت‏زده گشته، به کعبه پناهنده می‏شوند».6

از این حدیث می‏توان فهمید که مردم در آن زمان چندان روابط صمیمانه‏ای با هم ندارند که بلافاصله پس از انجام مناسک حج یا حتی پیش از اتمام آنها طیّ انجام «رمی جمرات در منا» که بخشی از مناسک حج است، دسته دسته شده و شورش‌ها شکل می‏گیرد. حاجیان غارت می‏شوند، اموالشان به تاراج می‏رود و خودشان هم کشته می‏شوند و پرده‏های نوامیس مردم دریده می‏شود.

سهل بن حوشب از رسول مکرم(ص) نقل کرده است که: «در ماه رمضان صدایی خواهد بود و در ماه شوال درگیری و در ذیقعده قبایل با هم به جنگ می‏پردازند و نشانة آن تاراج (در) حج است. جنگی در منا به پا می‏شود و کشتار زیادی طیّ آن رخ می‏دهد و چنان خونی به جریان می‏افتد که به جزیره (جمره) می‏رسد».7 عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روایت کرده است: «مردم چنان دچار مرگ و کشتار می‏شوند که به حرم پناه می‏برند پس (از آن) منادی راست‌گویی ندا در می‏دهد که برای چه جنگ و کشتار به پا کرده‏اید؟ سرور شما فلانی است».8

1ـ2. حملة اجانب و بیگانگان به عربستان: علاوه بر آشوب‌های داخلی، اتفاقی که تحولات عربستان را جدی‌تر می‌کند حملة بیگانگان است که در دو قالب سپاه خیر و شر به این کشور روانه می‌شوند. بخشی از سپاه سفیانی، پس از جنایاتی که از شام تا عراق انجام داده‌اند،9 به شبه جزیرة عربستان و به خصوص شهر مدینه رو می‌کنند. در نسخة خطی «فتن» ابن حماد، از ابی قبیل نقل شده است که گفت: «سفیانی، سپاه خود را به مدینه، می‌فرستد و به آنها دستور می‌دهد، هر کس از بنی‌هاشم در آنجاست، حتی زنان باردار را بکشند! و این کشتار در برابر عملکرد شخصی‌هاشمی است که با یاران خود از مشرق خروج کرده است. سفیانی می‌گوید: تمام این بلاها و کشته شدن یاران من فقط از ناحیة بنی‌هاشم است. پس فرمان به کشتار آنان می‌دهد به طوری‌که دیگر کسی از آنها در مدینه شناخته نمی‌شود، آنان و حتی زنانشان سر به بیابان‌ها و کوه‌ها می‌گذراند و به سوی مکه می‌گریزند. چند روزی دست به کشتار آنها می‌زند سپس دست نگه می‌دارد و هر کس از آنان یافت شود وحشت زده است تا اینکه نهضت مهدی(ع) در مکه آشکار شود و هر کس که به آنجا آمده گرد آن حضرت جمع می‌شود».10 هتّاکی سفیانی به مسجد النبی(ص) نیز کشیده می‌شود.11 امام صادق(ع) در جای دیگر فرمودند: «سفیانی لشکری را به مدینه گسیل می‏دارد که آنجا را خراب و قبر مطهر [حضرت رسول(ص)] را منهدم می‏کنند و استران و چهارپایان آنها در مسجدالنبی(ص) مدفوع خود را می‏ریزند».12

سپاه سفیانی به دنبال خبر ظهور امام عصر(ع) روانة مدینه شده بود و به دنبال ایشان می‌گشتند. سایت موعود
 

 ر. ک:‌ کورانی، عصر ظهور، ص293.
2. ص84، باب 1، 33.
3. بحارالانوار، ج52، ص210.
4. همان، ج52، ص240.
5. همان، ج52، ص210.
6. الممهدون للمهدی(ع)، ص60؛ یوم‌الخلاص، ص570.
7. منتخب‌الاثر، ص451؛ بشارةالاسلام، ص34، یوم‌الخلاص، ص532؛ بیان‌الائمّه(ع)، ج1، ص433 و ج2، ص355.
8. الغیبـ[ نعمانی، ص178؛ در این زمینه ر. ک: عصر ظهور، ص293.
9. تفصیل این مطلب و جنایات و کشتارگاه‌هایی را که سفیانی در شهرهای مختلف عراق از خون شیعیان به راه می‌اندازد در کتاب شش ماه پایانی، نوشتة استاد مجتبی الساده مطالعه نمایید.
10. نسخة خطی، فتن، ابن حماد، ص89، به نقل از: عصر ظهور، ص 145.
11. تفصیل بیشتر این مطلب را در ضمن حوادث ماه محرم کتاب شش ماه پایانی مطالعه نمایید.
12. الزام الناصب، ج2، ص166؛ یوم الخلاص، ص701.


نوشته شده در چهارشنبه 89 دی 8ساعت ساعت 6:1 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

هر هفته هر مقداری حتی مبلغ اندکی بعنوان صدقه برای سلامتی حضرت کنار بگذار

- دعای برای تعجیل فرج حضرت بعد از هر نماز را از یاد نبر

-  10دقیقه دعای عهد هر صبح یه تجدید میثاقه با عزیزی بی مثال

- هر جمعه با یه صلواتم شده یادش کن که چقدر جاش خالیه و چقدر بهش نیاز داری

- ثواب کلیه کارهای خیرت رو بزار برای تعجیل در فرج حضرتش

- هر جا رفتی زیارت، به نیابت حضرت هم یه زیارت بکن

- در باب حضرت هر هفته یه کم به اطلاعاتت اضافه کن اگه با کتاب نشد با مطالعه یه پست

- خندت جائی باشه که حضرت اونجا شادن

- صبح جمعه ، غسل جمعه را به نیت زیارت حتمی روی ماه حضرت انجام بده



نوشته شده در چهارشنبه 89 دی 8ساعت ساعت 5:44 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

                                                             

خاموش‏تر از چراغ مرگیم روشن‏تر از آفتاب کجایى‏عقربک‏هاى ساعت، تا کى به گرد خود گردند، بیهوده در صفحه غیبت.

در گرگ و میش سحرگاه، پایان دروغ را انتظار مى‏کشیم.

آن روز که بیایى، جهان براى خوشبختى ما تنگ است.

آغاز و فرجام خویش را در تو مى‏جوییم.

این گریه را پایانى است اگر، اشک راه خود را بداند و بر هر دامانى نریزد.

پوست را بادام و سال را ایام و زیستى را کام و بودن را نام تویى.

من کیستم؟ تو کیستى؟ من اینک نه آنم که بودم. تو همچنان آنى که بودى.

مگذار که بگویم در تن من، امید را به خاک سپردند و سنگى صنوبرى شکل بر سر آن نهادند.

هیچیم هیچ، بى‏تو اى همه کس، همه چیز، همه جا، همه وقت، همه عمر...

دلى داریم به پریشانى دود; سرى داریم به حیرانى رود; چشمى به گریانى ابر; غمى به وفادارى بخت. نه اقبال خوشایندى، نه مرگ ظفرمندى.

رفتن، یعنى غیبت، آمدن، یعنى ظهور. بودن یعنى انتظار. کار یعنى سالنامه عمر را ورق زدن. سیاست، یعنى به لبخند تو خندیدن. حکومت، یعنى زیر پاى تو فرش گستردن. عاشورا، یعنى غمهاى تو. محرم، یعنى دمیدن مهتاب فراق. این است معناى حقیقى کلمات.

عریضه‏ها را چاه به کجا مى‏برد؟ آیا او هم...

سر و دست مى‏شکند غول فراق: ما به جنگ مگسها بسیجیده‏ایم.

اگر نه یک دم هماواز توییم، مگر چنگ ناساز تو نیستیم؟

خوشا آن در که به روى تو هر روز مى‏خندد.

 

                                              



نوشته شده در چهارشنبه 89 دی 8ساعت ساعت 12:30 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

یکی از بزرگان شب نیمه شعبان به حرم امام حسین (ع) مشرف شد تا صبح بیتوته می کند تا به خدمت حضرت بقیه الله (عج) مشرف شود ولی موفق نمی گردد . سال دیگر وسال دیگر تا چهارده سفر می شود . وسر انجام فیض حضور می یابد . او می گوید : شبی حضرت را دیدم که صورت مبارکش را به ضریح مقدیس ابا عبد الله گذاشته واشک می ریزد .
سلام عرض کردم وجواب بهتر شنیدم . سوالاتی را عرض کردم وپاسخ شنیدم تا این که سوال اخر را کردم . حضرت به قدری گریه کردند که از طرح این سوال خود پشیمان شدم پرسیدم : اقا جان مصیبتهای جدتان امام حسین (ع) کدامیک بزرگتر است ؟ فرمود: مصائب جدم همه بزرگ است . گفتم : ان که بیشتر از همه دل مبارک شما را ازرده است ؟ فرمودند : امامن از اسیری عمه ام زینب



نوشته شده در چهارشنبه 89 دی 8ساعت ساعت 12:26 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از کسانی که خدمت حضرت امام زمان ارواحنا فداه  شرفیاب شده مقدس اردبیلی رحمه الله است . یکی از شاگردان خاص مقدس اردبیلی می گوید :
یکی از شبها در صحن مطهر امیر المومنان علی (ع) در حالی که شب از نیمه گذشته بود خسته از مطالعات علمی قدم می زدم . ناگهان در ان فضای نورانی شیخی جلیل القدر ی را دیدم که به سوی حرم حضرت امیر المومنین روان است . در حالی که تمام درهای حرم مطهر قفل بود. با کنجکاوی او را تعقیب کردم . دیدم او چون به در حرم نزدیک شد . قفلها باز ودر حرم گشوده شد . او به هر دری که دست می گذاشت باز می شد . تا اینکه با کمال وقار وسنگینی کنار حرم حضرت امیر المومنان ایستاد وسلام کرد ومن جواب سلام اورا شنیدم . سپس با همان صاحب صدا شروع به صحبت کرد .
هنوز از ان گفتگو چیزی نگذشته بود که ان مرد خارج شد . من نیز او را تعقیب کردم تا اینکه از شهر بیرون رفت وبه سوی مسجد کوفه سر ازیر شد . من از روی کنجکاوی او را دنبال کردم تا به مسجد رسید وداخل محراب شد . سپس با کسی به گفتگو نشست . سخنانش که به اتمام رسید از مسجد خارج وبهسوی شهر سرازیر شد . نزدیک دروازه نجف که رسید تازه سپیده صبح دمیده بود وخفتگان ارام ارام سر از بستر بر می داشتند واماده نیایش صبحگاهی می شدند .
ناگهان در طول راه عطسه ای به من دست داد که نتوانستم جلوی انرا بگیرم . ان مرد متوجه من شد وبر گشت . چون به چهره اش نگریستم دیدم استادم مقدس اردبیلی است .
پس از سلام واظهار ادب به استادم عرض کردم که من از لحظه ی ورود به حرم امیر المومنان تاکنون همراه شما بوده ام . لطفا " بفرمایید که در حرم مطهر ودر محراب مسجد کوفه با چه کسی سخن می گفتید ؟
مقدس اردبیلی ابتدا از من قول گرفت که این راز را تا زمانی که ایشان در قید حیات است فاش نکنم .سپس مقدس اردبیلی فرمود : فرزندم ! گاهی مسائل برای من دشوار می شود واز حل ان عاجز می شوم خدمت علی بن ابی طالب شرفیاب شده وجواب انرا می گیرم . اما شب گذشته امیر المومنان مرا به سوی صاحب الامر (عج) راهنمایی کرد وفرمود : مقدس اردبیلی فرزندم مهدی (ع) در مسجد کوفه است . نزد او برو ومسائلت را از او فرا بگیر .
من به امر ان حضرت داخل مسجد کوفه شدم واز حضرت سوال کردم . (1)
(1) منتهی الامال /ج2/ص40/مهدی افتاب عالم تاب /ص71/ گلچین احمدی / ج2/ص169کردم
 


نوشته شده در چهارشنبه 89 دی 8ساعت ساعت 12:23 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

  1) باعث خشنودی خدا و دوستی ملائکه است.

  2) باعث مباهات خداوند بر فرشتگان است.

  3) باعث درخشش برای اهل آسمان همانند ستارگان است.

  4) باعث روشنی دل است.

  5) باعث استجابت سریع دعا است.

  6) باعث پزیرش توبه و پاک شدن از گناهان از جانب حضرت حق است.

  7) باعث کفاره گناهان است.

  8) باعث زیبایی صورت و شادابی چهره و نورانی شدن آن در طول روز است.

  9) باعث سلامتی و تندرستی و رفع انواع بیماریهای جسمی و روحی است.

  10) باعث از بین رفتن غم و اندوه و تقویت نور چشم است.

  11) باعث تمسک یافتن به اخلاق انبیاء و اولیای خداوند است.

  12) باعث انجام دادن سنّت پیامبران و صالحان است.

  13) باعث تابش نور خدا به او می‌شود. به او می‌شود.

  14) باعث مهر و محبت و محبوب القلوب شدن بین مردم است.

  15) باعث افزایش عمر است.

  16) باعث جلب رزق و روزی فراوان و ادعای قرض است.

  17) باعث نوعی صدقه است.

  18) باعث نوشته شدن چهار ثواب بزرگ برای خود است.

  19) خداوند نه صف از ملائکه پشت سر نمازگزار قرار می‌دهد.

  20) کلید رفتن به بهشت و جواز عبور از پل صراط است.

  21) زینت آخرت و نور مؤمن در آخرت است.

  22) نماز شب همچون سایبانی در روز قیامت است بر سرش.

  23) نماز شب لباس بدن نمازگزار است در روز قیامت درحالیکه همه عریانند.

  24) نماز شب در روز قیامت همچون نوری در برابرش است و چشم نمازگزار نماز شب در روز قیامت شادمان است.

  25) نماز شب میان شخص نمازگزار و آتش جهنم همچون حائلی فاصله می‌گذارد.

  26) میزان اعمال خوب نمازگزار در روز قیامت سنگین است.

  27) نماز شب همچون تاجی در روز قیامت است بر سرش.

  28) چراغی است برای تاریکی قبر و برطرف کننده وحشت تاریکی قبر است.

  29) نماز شب همچون مشعلی نورانی است در تاریکی قبر.

  30) نماز شب، نمازگزار را از عذاب قبر ایمن می‌کند و برات آزادی از آتش جهنم است.



نوشته شده در چهارشنبه 89 دی 8ساعت ساعت 12:18 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

                                               

و من از شیعه عاشقتر نمى‏شناسم. گویا که سرشت شیعه با محبّت آل اللَّه درآمیخته و جام وجودش از شراب طهور عشقشان لبریز گشته است

1 - پیامبر اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، مى‏فرمایند:
هیچ بنده‏اى ایمان نداشته باشد مگر آنکه مرا از خودش دوست‏تر بدارد و خاندان مرا از خاندان خودش و خانواده مرا از خانواده خودش و جان مرا از جان خودش دوست‏تر بدارد.
 2 - امام باقر، علیه‏السلام، به جابر جعفى فرمودند:
اى جابر، سلام مرا به شیعیان برسان و به آنها بگو که میان ما و خداى عزّوجلّ هیچ خویشاوندى نیست و کسى مقرّب خدا نشود جز با فرمانبردارى از او. اى جابر! هر کس خدا را فرمان برد و ما را دوست بدارد همو دوست ماست و هر کس خدا را نافرمانى کند محبّت ما سودش نرساند.
 3 - امام على، علیه‏السلام، مى‏فرمایند:
هر کس ما را به دل دوست دارد و با زبانش با ما باشد و با شمشیرش با دشمن ما بجنگد؛ او در بهشت با ما در درجه و مقام ما خواهد بود.
 4 - امام باقر، علیه‏السلام، مى‏فرمایند:
دوستى با ما اهل بیت ایمان و دشمنى با ما کفر است



نوشته شده در چهارشنبه 89 دی 8ساعت ساعت 12:15 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

دیشب به سیل اشک ره خواب مى‏زدم
نقشى به یاد خط تو بر آب مى‏زدم
مولاى من!
از گذشتگان هر که خبر دار مى‏شد که امت آخرالزمان یگانه امام و راهنماى خود را فراموش مى‏کنند دلش به حالمان سوخت؛ چرا که باورشان نمى‏آمد که مى‏توان بدون خورشید هم زندگى کرد و باورشان نیامد که مگر مى‏شود بدون گرماى محبوب، سرد و یخزده روزگار را گذراند.
حبیب من!
قصه پر غصه فراق و جدایى تو را هر اهل دلى که بشنید از درد جانش به خزان نشست .
اهل دل که نه، داستان غیبت تو را بر هر سنگ و گیاه و حیوانى که خواندند پژمرده گشت...
کبوتران آسمان به حال ما بیچارگان رقت کردند، ماهیان آب ها، مدام عوض ما ظهور تو را طلب کردند
امّا
این درد را به کجا برم
اى حبیب همه جان‏هاى پاک
اى حبیب هر سنگ و درخت
من، من که باید مدام به انتظار تو باشم.
من که باید چشمانم همیشه اشک آلود نیامدنت باشد .
من که باید بغض بزرگى همواره راه نفسم را بگیرد .
آسوده و بى‏خیال
به دور از تو به خود مشغول شدم
آرى همه ما به خود مشغول شدیم
رفتیم به نماز ایستادیم و نفهمیدیم که او شرط نماز؛
یعنى قبله ما
در کجا مانده است .
نفهمیدیم که او در کجا تنها مانده است .
نفهمیدیم که نماز بدون امام عشق معنا ندارد.
نفهمیدیم نماز بدون تکبیر پیشواى محبت نماز نیست و از این رو همه نمازهایمان رنگ عادت به خود گرفت .
آرى رفتیم به طواف حرم و نفهمیدیم که خورشید و ماه و ستاره، همه مخلوقات طواف وجود او مى‏کنند به پرده کعبه چنگ زدیم و هیچ نفهمیدیم که پرده کعبه حرمت لباس او را نیز ندارد. نفهمیدیم که این همه حاجیان راه صفا گم کرده‏اند .
و اینک که این همه را مى‏نگرى
گریه‏اى غریب بر دلت سنگینى مى‏کند .
چه مدت‏ها که در هنگام اشک او ما بى‏خبر بوده‏ایم !
چه ساعت‏ها که در هنگام حزن او ما بى‏خیال بوده‏ایم.
مولاى من!
آنقدر روزها و شب‏ها آمد که ما به خود نیامدیم و نپرسیدیم چرا تو در صحراها خیمه نشین شده‏اى. چرا که دور از مردمان زندگى مى‏کنى ؟
ما به خود نیامدیم و تو هر روز امیدوارى که ما به سویت برگردیم .
تو هر روز چشم انتظارى که ما براى نیکبختى خودمان ،
براى سعادت خودمان به سوى تو برگردیم .
مولاى من!
اى خسته سال‏هاى طولانى غیبت ،
اى رنجور نامردمى ما ،
اینک ما ،
در دل تار شب ،
در خلوت بى‏کسى روز ،
آرام بر مى‏خیزم ،
دو رکعتى نماز حاجت مى‏خوانم که مرا ببخشى .
دو رکعتى نماز نیاز مى‏خوانم که بدى‏ها و غفلت هایم را نادیده بگیرى ،
و تو چقدر مهربان
همه گذشته‏هایم را ، همه بدى‏هایم را ، مى‏بخشى ، نادیده مى‏گیرى
مهربان و پر نور.
مرا مى‏پذیرى . آرى صداى شکستن دلم را اول از همه تو شنیده‏اى.
دل نگران من قبل از همه تو بوده‏اى.
مهربان و پر نور ، مرا مى‏پذیرى ، و نواى گرم و صمیمى‏ات در بند بند وجودم شنیده مى‏شود که مى‏فرمایى:
?خدایا خداوندا! از درگاهت مى‏خواهم که از ثواب‏هاى من مهدى بردار و در نامه اعمال شیعیانى قرار ده که اینک دل شکسته و خجلت زده برگشته‏اند?.

.



نوشته شده در چهارشنبه 89 دی 8ساعت ساعت 12:9 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

گذر روزها عاجل شده و نیامدی   

کشتی عمرم به ساحل شده و نیامدی


سخت است دوری تو و فراق تو

قلبم به سوی تو مایل شده و نیامدی


بی تو هیچم و با تو همه چیز می شوم

کل وجودم به تو سائل شده و نیامدی


تنگ است زندگی بدون حضور تو

زردی فراق بر رخم حاصل شده و نیامدی


می دانم ، تحفه ای نبوده ام که باشم درخور

نکند بی مقداری من عامل شده و نیامدی ؟


آخر کی شود نوبت وصل و لقا

غم فراق بر دلم نازل شده و نیامدی


شوق وصال و اندوه نبودنت

دلم فقط به این دو عمل شامل شده و نیامدی


بید ز غم دوری تو به شور افتاد

مجنونی بید کامل شده و نیامدی



نوشته شده در سه شنبه 89 دی 7ساعت ساعت 3:11 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید



نوشته شده در سه شنبه 89 دی 7ساعت ساعت 2:59 عصر توسط کارگزار آرمان شهر مهدوی| نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin