السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
انشاالله روزی لیاقت داشته باشیم که از کارگزاران ارمام شهر مهدوی باشیم
قیام 15 خرداد
در فاصله میان فاجعه مدرسه فیضیه و ماه محرم (2 فروردین تا 4 خرداد 42) مبارزه امام اغلب در قالب صدور اعلامیههای متعدد بود. فرارسیدن ماه محرم وضعیت را به یک رویارویی گسترده کشانید. ایام محرم بهترین موقع برای افشای جنایات رژیم و برنامههای ضد اسلامی شاه بود. ساواک که از جایگاه ویژه این ماه اطلاع داشت، پیش از آغاز آن، بسیاری از وعاظ را احضار و آنان را ملزم کرد که در محافل و مجالس:
""1- علیه شاه سخن نگویید.
2- علیه اسرائیل مطلبی نگویید.
3- مرتب به مردم نگویید که اسلام در خطر است.""
امام خمینی در نشستی با مراجع و علمای قم پیشنهاد کرد در روز عاشورا هر یک از آنها برای مردم و عزاداران حسینی سخنرانی کرده و از مظالم و جنایات رژیم پرده بردارند. امام خود نیز علیرغم تهدید رژیم، در ساعت 4 بعد از ظهر عاشورای 42 که مصادف با 13 خرداد آن سال بود برای ایراد سخنرانی به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد.
ایشان پس از بیان فجایع دلخراش کربلا، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمود و آن فاجعه را به تحریک اسرائیل دانست و رژیم شاه را دست نشانده اسرائیل خواند. امام همچنین با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده و نگویید اسلام در خطر است اظهار داشت:«تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع است… اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا این طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟»
""1- علیه شاه سخن نگویید.
2- علیه اسرائیل مطلبی نگویید.
3- مرتب به مردم نگویید که اسلام در خطر است.""
سخنان کوبنده و افشاگرانه امام، شاه را بیش از پیش نزد مردم تحقیر و رسوا کرد. دو روز پس از این سخنرانی در سحرگاه 15 خرداد 1342 امام به دستور شاه در منزل مسکونی خود در قم دستگیر و بلافاصله به تهران آورده شد وی را نخست در سلول انفرادی، زندانی و سپس به یک پادگان نظامی که تحت مراقبت کامل بود منتقل نمودند.
چگونگی قیام 15 خرداد
به دنبال انتشار خبر بازداشت امام در سحرگاه 15خرداد 1342 به مناسبت سخنرانی تاریخی امام که علیه اسرائیل و رژیم شاه بوده از نخستین ساعات روز 15خرداد، اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.
مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند. مردم نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیعترین حادثه، قتل عام دهقانان کفنپوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سر پل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاحهای سنگین آنها را قتل عام کردند.
پس از فرو نشستن قیام، اسدالله اعلم نخستوزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالد تریبون در روز 17 خرداد 42 تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی سخنرانی بیانات امام و تظاهرات مردم را؛ به تحریک و پول بیگانگان - جمال عبدالناصر- دانست زیرا جمال عبدالناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل روابط خصمانهای با شاه داشت. در این راستا رسانههای رژیم ادعا کردند که شخصی به نام عبدالقیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پولها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است. این ادعا مورد انتقاد بسیاری در داخل و خارج از جمله خیلی از نشریات خارجی واقع شد و رژیم هیچ دلیل و سندی در این خصوص ارائه نکرد. چند روز پس از دستگیری امام؛ دهها نفر از مراجع و علمای ایران به عنوان اعتراض به دستگیری امام و اعلام پشتیبانی از وی، به تهران مهاجرت کردند. بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگان نظامی به منزلی در شمال شهر تهران منتقل گشت و تحت نظر قرار گرفت. از نخستین ساعات روز بعد، مغازه داران تهران و شهرستانها به مناسبت آزادی نسبی امام بر سر در مغازههای خود پرچم نصب کرده و چراغانی نمودند و به مردم شیرینی و شکلات دادند.
یک روز پس از انتقال امام (12 مرداد) روزنامههای کثیرالانتشار کشور چیزی را به دستور ساواک منتشر کردند. تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است. این خبر که شایعهای بیش نبود و امام پس از آزادی کامل و بازگشت به قم در اولین فرصت طی یک سخنرانی آن را به شدت تکذیب کرد.
شاه که تصور میکرد با سرکوب قیام 15 خرداد، دستگیری امام، کوتاه آمدن برخی از علما و از همه مهمتر شایعه تفاهم امام را منزوی ساخته است به تدریج در جهت عادی نشان دادن اوضاع حرکت کرد. از این رو اسدالله علم را در 17 اسفند 42 بر کنار ساخت و وانمود کرد او مسبب حوادث اخیر بوده و عزل وی به دنبال تفاهم با امام تحقق یافته است.
بعد از اعلم، حسنعلی منصور به نخستوزیری رسید. او طی نطقی با تمجید از اسلام، از آن به عنوان «یکی از مترقیترین و برجستهترین ادیان جهان» یاد کرد و بر «مراحم و عطوفت خاص شاه نسبت به مقامات روحانی تأکید نمود. دو روز پس از سخنان منصور امام بدون اطلاع قبلی در شب 18 فروردین 43 وارد قم شد و به تدریج مورد استقبال علما و مردم قرار گرفت. در همان روز، روزنامه اطلاعات در مقالهای تحت عنوان انقلاب سفید شاه و امریکا» نوشت: «چقدر جای خوشوقتی است که جامعه روحانیت نیز در واکنش اکنون با همه مردم، همگام در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم شده است.» امام خمینی در واکنش به این اتهام در 21 فروردین طی سخنانی مطالب روزنامه اطلاعات را به شدت تکذیب نمود و اظهار داشت:
«خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم. من پاپ نیستم که فقط روزهای یک شنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد.»
آثار قیام 15 خرداد
به طور کلی قیام 15 خرداد آثار عمدهای از خود بر جای نهاد:
1- رهبری حرکتهای مخالف رژیم را به مذهبیها منتقل کرد و چپیها را به حاشیه راند.
2- کشتار مردم در قیام 15 خرداد، چهره مزدورانه شاه را که تا آن زمان تقصیرها را به گردن نخست وزیران میانداخت افشا نمود و انقلابیون پس از آن به راههای اصلاح طلبانه پشت کرده؛ سرنگونی نظام سلطنتی را خواستار شدند.
3- از آن پس طرد همه قدرتهای بیگانه از ایران مورد توجه قرار گرفت و سرانجام قیام 15 خرداد و نقطه آغاز نهضت بازگشت به خویشتن در کشور شد. از آن پس انجمنهای اسلامی در نقاط مختلف پدید آمدند و جو غیر اسلامی در دانشگاهها و دیگر مجامع به آرامی شکسته شد.
منبع:
کتاب انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی آن (ویراست اول).
مولفان: جمعی از نویسندگان، صص 81- 83 .
www.tebyan.net
مقام معظم رهبری :
شهید املاکی شما که توی میدان جنگ شیمیایی زدند ، و خودش هم آنجا در معرض شیمیایی بود ، بسیجی بقلدستش ماسک نداشت ،شهید املاکی ماسک خودش را برداشت بست به صورت بسیجی همراهش ! قهرمان یعنی این !
برای شناخت بیشتر این قهرمان به ادامه مطلب بروید
سردارشهید حسین املاکی در شب عاشورا سال هزار و سیصد و چهل، در روستای کولاک محله ، شهرستان لنگرود در خانواده ای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود . او پس از گذراندن دوران تحصیلی خود در سال 58 موفق به اخذ دیپلم در رشته بهداشت محیط شد . علاقه حسین به ورزش ایشان را بسوی ورزش کاراته و کشتی سوق داد و در این زمینه موفقیت های نیز کسب نمود .
روح ایمان و کفر ستیزی و انقلابی حسین آقا انگیزه ای فراهم کرد تا به موج عظیم انقلاب بپیوندد و در این عرصه فعالیت زیادی برای به زانو در آوردن نظام منهوس پهلوی در منطقه داشت و با به ثمر رسیدن نظام مقدس جمهوری اسلامی به سبز جامگان این نهاد بر خواسته از متن امت اسلامی، سپاه پاسداران لنگرود پیوست و با تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران اسلامی و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی به همراه اولین گروه از نیروهای اعزامی گیلان عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل به دیار خونین سرپل ذهاب و قصر شیرین شتافت.
ایمان، شجاعت، خلاقیت، تدبیر و توانمندی در وی چنان عالی بود که توانست در کوتاهترین زمان، توان رزمی خویش را تثبیت کند و مدتی بعد هم وارد تیپ 25 کربلا شد . از آنجا که حسین جوانی مومن و برومند و از استعداد و خلاقیت بارزی برخوردار بود . فلذا در مدت زمانی اندک توان رزمی خود را به منصه ظهور رساند و چون بر فرماندهان این توانمندی عالی نظامی حسین محرز شد؛ در واحد اطلاعات و عملیات مسئولیت فرماندهی ، محور یکم را بر عهده او گذاشتند و نقشی فوق العاده در این سمت ایفا نمود .
خلاقیت حسین در ارائه شناسایی ها و طرح نظامی بقدری عالی و دقیق بود که گویا سالها در دانشکده ها دروس علوم عالی نظامی و رزم آموخته بود؛ لیکن دانشگاه او ایمان به خدا و کلاس او جبهه و میادین نبرد با دشمنان اسلام و قرآن بود .
سردارحسین املاکی پس از رشادت ها و دلاوری ها در عملیات های مختلف از جمله ثامن الائمه و فتح المبین و بیت المقدس و رمضان و محرم، در سال 61بود که تصمیم گرفت به سنت دیر پای محمدی (ص) عمل به تکلیف نماید و ازدواج کند اما هنوز بیش از دوازده روز از پیمان مقدس ازدواج وی نگذشته بود که بسوی جبهه های نور علیه ظلمت شتافت و هیچ تاخیری در جبهه ها ی نبرد حق علیه باطل را بر خود جایز نمی دانست و ازدواج را هم عمل به تکلیف و حرمت نهادن به اصول و آرمانهای مکتب غنی اسلام و احکام الهی می دانست و حاصل این پیوند مقدس یک پسر و دو دختر از زندگی مشترک ایشان به یادگار ماند .
حسین در عملیاتهای متعددی چون والفجر مقدماتی ، والفجر 1 ، والفجر4 ، والفجر6 ، والفجر 8 ، والفجر9 ، عملیات بدر نقش آفرینی فوق العاده ای ایفاء نمود و بی تردید می توان عنوان کرد آن موفقیت ها مرهون شجاعت، خلاقیت، توانمندی و خدمات عالی حسین املاکی بود . حسین در سال 64 به تیپ قدس گیلان رفت ؛ واحد اطلاعات و عملیات تیپ را تقویت نمود و بهترین طرح عملیاتی والفجر 9 را با توجه به شناسایی هایش در منطقه سلیمانیه ارائه و اجرا نمود و به موفقیتهای بزرگی دست یافت .
پس از عملیات والفجر 8 در منطقه عمومی فاو دیگر همرزمانش چون سردار مهدی خوش سیرت و حسن رضوانخواه به او پیوستند و فرماندهی گردان های پیاده تیپ قدس را بر عهده گرفتند و سردار حاج محمود قلی پور نیز رئیس ستاد تیپ قدس گیلان بود که با همت بلند و شجاعت و دلاوری این دلاور مردان و سرداران گیلانی چنان تحولی در عملیات ها ایجاد شد که بعد از عملیات کربلای 2 در منطقه حاج عمران ، به تعبیر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای ( حفظه الله ) : حماسه آفرینان لشکر قدس در کربلای 2 کربلای دیگری آفریدند .
سردار رشید اسلام حسین املاکی پس از انجام عملیات کربلای 2وکربلای4 در عملیات کربلای 5 با حفظ سمت ، فرماندهی محور عملیاتی را در جزیره بوارین بر عهده گرفت و به شایستگی درخشید بطورئیکه نیروهای لشکر وارد شهرک دوئیجی عراق شدند و حسین املاکی، پس از طی رشادت و رزم بی امان مجروح گردید و پس از بهبودی نسبی مجدد سوی جبهه های نبرد شتافت و با توجه توانمندی نظامی عالی که برخوردار بود به عنوان فرمانده تیپ یکم لشکر قدس گیلان ، به همراه گردان های رزمی، فرماندهی عملیات موفقیت آمیز نصر4 ، ارتفاع ژاژیه و شهر ماووت عراق را برعهده گرفت و از چنگال بعثیون آزاد ساخت و به الطاف و عنایات الهی و توجه حضرت امام عصر ( عج ) و رشادت های رزمندگان دلیر اسلام به پیروزی های بزرگی دست یافتند
پس از انجام عملیات نصر 4 ، سردار رشید حسین املاکی به سمت قائم مقام لشکر 16 قدس گیلان مشغول به خدمتگزاری گردید فلذا واحدها و گردان های لشکر را مهیای نبردی دیگر ساخت و در ماموریتی آسیب شدیدی دید بطورئیکه ناچار با هلی کوپتر به بیمارستان انتقال یافت که طبق معمول با حاصل اندکی بهبودی مجدد عازم جبهه های نبرد با خصم دون شد و دو شادوش فرماندهی محترم لشکر، رزمندگان شجاع اسلام را در عملیات ها یاری نمود .
این فرمانده رشید اسلام ، آنقدر شجاع و خلاق و دلیر بی باک بود که فرماندهان ارشد عراق نیز بر این امر معترف بودند .
سر انجام این دلاور شجاع اسلام در 9 فروردین سال 67 در عملیات والفجر 10 در منطقه عمومی سید صادق ، شانه دری بر روی ارتفاعات (بانی بنوک) به همراه یاران و همرزمان شهید محمد اصغریخواه فرمانده گردان کمیل و شهید دکتر محمد حبیبی پور و شهید سید عباس موسوی و دیگر عزیزان و دلاوران شجاع اسلام در اثر حمله ناجوانمردانه(بمباران شیمیایی) دشمنان بعثی به آرزوی دیرینه ای که کسب مقام شهادت در راه حضرت دوست بود نائل آمد و روح بلند و ملکوتی اش همنشین عرشیان گردید و پیکر مطهر این فرمانده شجاع اسلام در میان انبوه آتش و حملات شیمیایی دشمن بر روی ارتفاعات بانی بنوک ماًوا گزید .
حسین املاکی حسینی زیست و شهید شد و شهادتش الگو و درسی فراموش ناشدنی شد بنام(( ایثار)) به امت عزیز اسلام آموخت . چرا که در هنگام بحبوحه جنگ و نبرد و آتش حملات و شیمیایی دشمن حسین املاکی به بسیجی ای که ناله و استمداد کمک می طلبید ، حسین ماسک صورتش را برداشت و بصورت بسیجی بست و در نهایت هر دو شهید شدند هم بسیجی و هم حسین املاکی .
پیام مقام معظم رهبری :
شهید املاکی شما ، که توی میدان جنگ شیمیایی زدند ، و خودش هم آنجا در معرض شیمیایی بود ، بسیجی بقلدستش ماسک نداشت ،شهید املاکی ماسک خودش را برداشت بست به صورت بسیجی همراهش ! قهرمان یعنی این !
http://kanonedefaemoghadas.blogfa.com/
شعر شلمچه سروده مقام معظم رهبری آه سینه ی سوزان ترانه می سازم چو نی زمایه ی جان این فسانه می سازم به غمگساری یاران چو شمع می سوزم برای اشک دمادم بهانه می سازم پر نسیم به خوناب اشک می شویم پیامی از دل خونین روانه می سازم نمی کنم دل از این عرصه ی شقایق فام کنار لاله رخان آشیانه می سازم در آستان بخون خفتگان وادی عشق برون ز عالم اسباب خانه می سازم چون شمع بر سر هر کشته می گذارم جان زیک شراره هزاران زبانه می سازم زپاره های دل من شلمچه رنگین است سخن چو بلبل از آن عاشقانه می سازم سر وتن و دل و جان را به خاک می فکنم برای قبر تو چندین نشانه می سازم کشم به لحظه ی شوریدگی بساط ((آمین )) کنون که رفت سفر چون کرانهمی سازم
مقام معظم رهبری
سلام و درود خدا بر تو ای شهید
سلام بر تو که جان گرامی ات را در راه خدا و عشق به دین و وطن ، بی درنگ فدا نمودی .
درود بر تو که دل از همه رنگهای دنیایی بگسستی و سوار بر اسب راهوار هدایت در جاده ی نور به سوی معبود شتافتی بدون آنکه لحظه ای تردید به دل راه دهی .
ستاره ای شدی در آسمان و درخشیدی ، و راهنمائی برای شبگردان گم کرده راه ...
با خون پاکت ، زیبائی ها آفریدی و نقش عشق و معرفت را با سیطره بر هستی ، در صفحه روزگار ترسیم کردی ...
و شیطان با همه مکر و حیله و نفوذش در برابر تو زانو زد ...
میدانم که هنوز در راه خدا به جهاد خود ادامه می دهید و میدانم که شما زنده اید و این ما هستیم که مرده ایم و در دنیای مادیات غرق شده ایم ...
هنوز تصویر شماست که بر لوح دلها حک شده و مایه دلگرمی ، امید و نیروی جهادگران خدا جو ، عاشقان ولایت ، عدالت پیشگان راه هدایت ، و خدمتگزاران این ملت می باشد.
بزرگی می گفت شهدا مانند شیشه عطری می مانند که با شکستن قفس ،و عروج ، عطرشان فضای هستی را پر می نماید و آنگاه همگان به گوهر وجودشان و زیبائی راهشان پی خواهند برد .
بعضی هنگام جسورانه و ساده لوحانه از خدای خود شهادت را درخواست کردیم و بارها گفتیم اللهم الرزقنا توفیق الشهادة ... اما لحظه ای بر اعمال خود اندیشه نکردیم و اندکی به راهی که شما پیموده اید فکر نکردیم و مثل همیشه با راحت طلبی و بدون تلاش ، بهترین ها را از خدا خواستیم ...
از خاطرات خوانده و شنیده و از سرگذشت برجای مانده شما ، دانستم که چگونه در مقابل آتش و پولاد و اهریمن سینه سپر کردید و با خون خود ، خاک مذلت بر سر شیطان صفتان ریختید ...
با همه شجاعت و رشادت و دلاوری ؛ تواضع و فروتنی تنها بخشی از صفات والای شماست .
ای عزیزان و مقربان درگاه الهی ، وای به حال روزی که شما ، ما را فراموش کنید و به حال خودمان واگذارید ؛ هر چند ما نه تنها شما را بلکه خود را نیز فراموش کرده ایم ...
آگاهید که گریه هایم در گلزار شما ، برای تیره روزی ، سرگردانی و گمراهی خودم بوده وگرنه شما که عند ربهم یرزقونید و ما جیره خواران شما ...
آگاهم که سعادت اعتراف و جیره خواری را نیز از استمدادها و عهد های با شما ، هنگام تحویل سال در پاک ترین سرزمینها که خون شما بدان آغشته گردیده و مطهر شده ، یافته ام ...
خوب میدانم که هرگاه دست یاری به سویتان دراز کردم دست رد به سینه ام نزدید و هرگز فراموش نمی کنم که چگونه با پرتو نور خود ، بر دل ظلمت زده ام ، تاثیری شگرف و تحولی عظیم ، بر زندگی ام داشتید .
کوتاهی کردیم ... فریب خوردیم ... فراموش کردیم ...
شهدا به خدا شرمنده ایم ...
ای رهپویان راه انبیاء و اولیاء الهی و ای خونین بالان راه خدائی
التماس دعا...
دوباره نخل بستان پیمبر نوبرآورده
خدیجه در حریم قدس احمد، دختر آورده
چه دختر؟ دختری نیکو ، چو نیکو روضه مینو
خدا در شأن این بانو ز جنت کوثر آورده
جهان را نورباران کرده اینک زهرة الزهرا
مه از بهر تماشا از گریبان سر برآورده
زخورشید زمین گردون نماید کسب نور اکنون
که افلاک رسالت نیز نیکو اختر آورده
سرای مصطفی خود از صفا از عرش بهتر بود
نزول زهره زهرا صفای دیگر آورده
نه تنها لؤلؤمرجان1 به دامان آورد زهرا
که بحر عصمت و عفت هزاران گوهر آورده
به وصف دشمنان آل پیغمبر چه گویم من
کتاب الله به ذم آن جماعت ابتر آورده
ز یمن خلقتش عالم به بازار وجود آمد
ز رأفت خالق سرمد درخشان گوهر آورده
به امر حیّ سبحانی پی گهواره جنبانی
به همره مریم از جنت به خدمت هاجر آورده
خدیجه مریم آورده سرور عالم آورده
به نسوان خاتم آورده ز مریم بهتر آورده
زن روشن ترین افق پیروزی است؛ پرشکوه ترین اوج موفقیت است؛ بلندترین قله ظفرمندی است؛ اگر در جایگاه واقعی خود باشد، اگر در اوج غرور مهر و مهربانی جاری کند، اگر در کشاکش رنج ها خود را خسته نسازد، خود را ترک نگوید، خود را همان گونه که هست باور کند و بداند که شگفتی خلقت است، روشن ترین افق پیروزی استمهربانا، تو را سپاس که گل های باغت را به من سپرده ای. تو را سپاس که زلال مهربانی ات را از سرچشمه وجود من جاری ساخته ای. تو را سپاس که مرا لبریز از لطافت و مهر کرده ای. تو را سپاس که بر مروارید وجودم پوششی از عفاف و حیا کشیده ای. مهربان من، تو را سپاس می گویم. مبارک باد بر تو خلقتی چنین. نیکو و گوارا باد بر من زلال خلقتی چنین شیرین
افتخار زنان همین بس که روز میلاد برترین گوهر خلقت، بانوی بهشت، فاطمه زهرا(س) روز زن نامیده شده است. سرمشق گرفتن از مظهر کامل ترین مکارم اخلاقی و اسوه بلندترین کمالات انسانی، نشان افتخاری است برای همه زنان مسلمان. در آویختن به ریسمان مهر خدا، محبّت فاطمه زهرا(س) تنها راه نجات از غرقاب ظلمانی دنیای امروز است. فرخنده باد این روز گرامی بر همه زنان مسلمان که دل به عشق ام الائمه سپرده اند.
میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل
صدیقه کبری ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
و هفته ی بزرگداشت مقام زن و روز مادر
را به همه مادران تبریک و تهنیت میگوئیم .
فاطمه علیهاالسلام، راز آفرینش زن
منشور ملکوتى فاطمه علیهاالسلام را از ابعاد مختلف باید نگریست. معدود زنانى نامهاى خود را بر گذرگاه تاریخ حک کردهاند، اما اینان زنانى بودهاند که یک شاخه از نهال وجودشان را به بارورى و تجلى نشستهاند. نام آسیه را دستهاى شهامتش حک کرده است و نام مریم را چشمهاى قداستش و حتى نام خدیجه را قلب رافتش. اما شخصیت فاطمه علیهاالسلام، منشورى چند بُعدى است که با افق دیدهاى مختلف شایسته بذل توجه است.
فاطمه و على علیهماالسلام
فاطمه کسى است که با نه سال زیستن همگام با على، در گام گام على و لحظه لحظه على، تنفس على و سرنوشت على تاثیرى جاودانه و ملموس گذارد.
فاطمه کسى است که تبسم را بر لبان على نقش مىبندد.
فاطمه کسى است که خستگى مجادله نابرابر على را با حرامیان از سرانگشتان قلبش بیرون مىکشد.
فاطمه کسى است که چهارچوبه خانه کوچک و صمیمى على را بر دفتر تاریخ با خطوط ابدى ترسیم مىکند.
فاطمه التیام بخش جگر دندان خورده على علیهالسلام است.
فاطمه کسى است که صبر را در جان على مىریزد و میوه حلم از چشمان او مىچیند.
فاطمه عصاره مظلومیت على است.
فاطمه کسى است که پاهاى على را در مقابل یتیم به لرزه مىافکند.
فاطمه اشک على است، قلب على است. در انتخاب مادر از میان دو زن، مهر فاطمه است که در قلب على قضاوت مىکند.
فاطمه الهام بخش وحدت در خانواده پراکنده اسلام است.
فاطمه به عنوان تمامیت حسین
فاطمه بنیانگذار قیام حسین است. اوج طنین خروش حسین است، حسین در منا از حنجره مادر، فاطمه فریاد مىکشد.
فاطمه آمیزه شکوهمند مظلومیت و فریاد حسین است.
فاطمه انگیزه غرورآمیز صبر حسین است، فاطمه حضور خدا در عاشوراست.
فاطمه ظهور جلوه حق در کربلاست.
فاطمه یقظه حسین است، جذبه حسین است.
فاطمه رغبت حسین براى لقاى معشوق است. در کربلا فاطمه است که نوهها را داماد مىکند. فاطمه است که قلب دشمن را با دوست پیوند مىدهد.
فاطمه حلاوت شهادت است. حسین والى فاطمه است در کربلا و منادى اوست در عاشورا .
شیر فاطمه است که در وجود حسین مىخروشد و خون فاطمه است که از حنجره حسین مىجوشد.
فاطمه قدرت گامهاى حسین است. جوهر فریاد حسین است. حسین، علىاکبر را به یادواره فاطمه به میدان مىفرستد. در شهادت برادر، فاطمه است که در قامت حسین مىشکند. حسین تبلور فاطمه در عاشوراست. انى لا ارى الموت ... یادگار فاطمه است بر قلب حسین. حسین فاطمه محض است و فاطمه، حسین محض و حسین بى فاطمه ...
فاطمه و زینب
زینب، فاطمه کربلاست و تجلى فاطمه در زینب عاشوراست.
در کربلا زینب رسول فاطمه است.
خلیفه تام فاطمه است. پیام فاطمه را مىخواند. حضور فاطمه را فریاد مىکشد.
با هر جنازهاى که بر دست مىگیرد قطرهاى از جام صبر فاطمه را مزمزه مىکند.در بارگاه یزید زینب به تداعى خطبه مادر در مقابل دشمنان پدر خطبه مىخواند.در کربلا زینب محبت مادر را در جان برادر مىریزد. زینب یادگار مادر را پاس مىدارد.
در شام، فاطمه است که بر ترحم، زهرخند مىزند و صدقه را خشم مىکند و بر پاى دشمنان برادر، زنجیر لعن مىافکند. و همچنان که جسارت را بر على تحمل کرده بود بر فرزندان خویش به جان مىخرد.
چشمان زینب در زیر دستهاى محجوب فاطمه به خواب رفته است. زینب با بوسه محبت فاطمه چشم از خواب گشوده است.
فاطمه و حسن
حسن بُعد دیگر منشور فاطمه است.
حسن شیر صبر از جان مادر نوش کرده است.
حسن بلوغ بردبارى فاطمه است. پارههاى سرخ جگر فاطمه است که بر طشت مىریزد.
حسن در تداوم سکوت على و مظلومیت فاطمه است که صبر مىکند.
حسن از مادر آموخته است که جز به مصلحت اسلام نیندیشد.
حسن از مادر آموخته است که چگونه تخم انقلاب بنشاند.
حسن «استعد لسفرک» را از دستهاى مادر به ارمغان گرفته است.
حسن خروش در مقابل پسران طلقا را طنین از فریاد مادر گرفته است.
حسن از مادر آموخته است که حتى در دعا و استغفار هم «الجار ثمالدار» را در نظر داشته باشد.
حسن به استدلال «امامتنا امانا من الفرقه» فاطمه است که امام است و براى «نظاما للمله» است که طاعت مىطلبد.
فاطمه و محمد صلى الله علیه و آله
فاطمه افتخار محمد و نمونه اعلا و بارز دانشگاه محمد است.
محمد «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» را به دلگرمى فاطمه فریاد مىکشد.
فاطمه پاره جگر محمد، بضعه محمد است.
فاطمه کسى است که رضایت محمد صلىالله علیه و آله، در گروى رضایت اوست.
فاطمه برگ برنده محمد در مقابله با جاهلیت و سبعیت و کفر است.
فاطمه تنها کسى است که پیامبر پس از هر جهاد طاقت فرسا به دیدار او مىرود و خستگى را در عمق چشمان مهربان او گم مىکند.
فاطمه همان کسى است که پیامبرش، برترین زن در آفرینش نام نهاده و به لقب عارفانه «ام ابیها» مفتخرش ساخته است.
فاطمه و خدا
به تحقیق مىتوان گفت که یکى از زیباترین، ملکوتىترین، مقدسترین و در عین حال دست نیافتنىترین و ناشناختهترین رابطهها، رابطه فاطمه با خداست.
بناى آسمان و زمین و روشنایى ماه و خورشید و گردش افلاک و وسعت دریاها به اعتبار او و خاندان اوست.
«و عزتى و جلالى انى ما خلقت سماء مبنیه ولا ارضا مدحیه ولا قمرا منیرا ولا شمسا مضیئه ولا فلکا یدور ولا بحرا یجرى ولا فلکا یسرى الا لاجلکم و محبتکم.»
وجود او بزرگترین و کافىترین فلسفه آفرینش زن است همچنان که وجود خاندان او بهانه خلق آفرینش.
براى او همین افتخار بس که خداوند به پالایشش همت گماشته است و پاکى را در وجودش به ودیعت نهاده است.
انما یریدالله لیذهب عنکمالرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا.
او مظهر عطوفت خداوند و سمبل رافت و مهر الهى است. مگر نه این که در محشر مفتاح جنت در دستان مبارک فاطمه است و اذن دخول بهشت، رضایت و محبت اوست؟
By Ashoora.ir & Night Skin